یک دیوار فاصله
یه نگاه به گذشتهی وبلاگیم انداختم، تلی از دشمنی و کینهورزی و سوءتفاهم رو دیدم که بینِ من و عدهی نسبتاً زیادی دیوار ساخته؛ البته این قضیه صرفاً مربوط به من نیست! نمونههاش تو کلِ بیان بوده و هست. ولی بذارید از دیواری بگم که بینمون فاصله انداخته و هر روز داره قد میکشه. چیزی که طبیعیه اینه که این دیوار از مریخ به سمتِ ما هجرت نکرده و یا از تو خاک سر در نیاورده؛ این دیوار رو ما ساختیم. من ساختم، شمایی که داری این مطلب رو میخونی و با عدهای مشکل داری ساختی، اونایی که این متن رو نمیخونن و با یه سری مشکل دارن ساختن! پس چیزی نیست که بخوایم از وجودش متحیر شیم؛ چون خودمون باعث و بانیِ وجودش هستیم. حالا هر شخص به یه دلیل و مسئله. آجر های این دیوار هم از فضا نیومدن؛ خودمون با دست های خودمون بینِ خودمون و دوستهای سابق و یا اصلاً غریبه ها یه خطِ قرمز کشیدیم و شروع کردیم به گذاشتن آجر روش؛ انتخابات شد، سرِ بحث و جدل های سیاسی، که کمترین ربطی به رفاقت هامون نداشت، به هم توهین کردیم و اجازه دادیم چیزِ ناچیزی مثل سیاست، باعث شه حرمت های بینمون رو بشکنیم و از هم دور شیم و آجر رو آجر بذاریم واسه دوری از رفاقت هامون و سدی بشه واسه شروع رفاقت هامون. اختلاف نظراتِ مذهبی باعث شد عقایدِ هم رو به سخره بگیریم و به هم نیش و کنایه بزنیم و فراموش کنیم عقاید انسان ها خطِ قرمزِ فکریشونه و آجر گذاشتیم رو آجرِ فاصلهمون. اختلاف سلیقههای هنری مون رو هم آجر کردیم کوبوندیم تو سر و صورتِ هم، بدونِ در نظر گرفتنِ تنوعِ سلیقههامون که هر کدوم واسه هر شخصی قابل احترام و ارزشمنده و باز هم دور تر شدیم. معضلاتِ اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی که منافعِ مشترکِ همهمون هست رو سوژه کردیم واسه دعوا و قهر و قشونکشی و بالا تر بردنِ دیوارِ بینمون. بد قولی و قضاوت و رقابت و هزار آجرِ سیاهِ دیگه رو دستبه دستِ هم فراهم کردیم و گذاشتیم رو هم تا که نتیجهش شده این. اونقدر این دیوار بالا رفته که دیگه همدیگه رو نمیبینیم، رفاقت و دوستی ها رو نمیبینیم، خاطرات و گذشته رو یادمون میره و خیلی مسائل دیگه که این وسط زیر سایهی اون دیوار ندید گرفته میشن. من و خیلی از دوستانی که با هم به مشکل خوردیم، به راحتی میتونستیم مثل خیلی از افراد که کم هم نیستن، منفعل و خنثی عمل کنیم و تو وبلاگ ها و کامنت ها آدم خوبه و مهربونه و گوگولی مگولیهی داستان باشیم و تو پشت صحنه و کامنت های خصوصی خودِ واقعیمون باشیم، ولی ما بلد نیستیم زیر و رو بکشیم! ما رو بازی کردیم؛ ولی قواعد بازی رو بلد نبودیم. بلد نبودیم که از هم دور شدیم و چشم دیدنِ اسم و پروفایل های هم رو هم نداریم. انتظار ندارم بعد از این پست انقلابِ دوستی و صمیمیت صورت بگیره و همه با هم دوست باشیم و گذشته ها رو فراموش کنیم و دست بندازیم رو شونه های هم، مثل بچگی ها تو دبستان [ :))) ] ، فقط میخوام بگم من به اندازهی خودم آجر گذاشتم رو این دیوار فاصله و به همون اندازه هم پشیمونم، ولی نه بابت مواضع فکری و مذهبی و سیاسی و هنری و اجتماعی و ... نه! این مسائل چیزهایی نیستن که بابتشون پشیمون شم؛ پشیمونم بابتِ بلد نبودن قواعد بازی که یه جاهایی باعث شد کج برم و رفاقت ها رو فراموش کنم. ولی بقیه هم منصف باشن و قبول کنن سهم دارن تو آجر چینیِ این دیوارِ قد کشیده. بار ها و بار ها عمومی و خصوصی اعلام کردم آمادهام آجر های خودم رو بردارم و لهشون کنم و به اندازهای که فاصله گرفتم، نزدیک شم، ولی دوستان تمایلی نشون ندادن و مختارن! الان هم همینه. خیلی ها تو این مدت با هم به مشکل خوردن؛ حالا به هر دلیلی! من همین الان هم حاضرم همه چی مثل سابق نزدیک و خوب و گرم شه. نه فقط برای من و وبلاگم! برای همهی بلاگرها که با هم اختلافاتی دارن.
و اما کلامِ آخر! بیاید یاد بگیریم که میشه با اختلاف نظر در مسائل مذهبی، سیاسی، هنری و ... با هم دوست بود، ولی با توهین و تمسخر و نیش و کنایه علیه عقاید و تفکراتِ هم نه! بیاید آجر نذاریم روی هم و دیوار نسازیم بین خودمون و وبلاگ رو بدل به زندانی نکنیم که خودمون هم نتونیم از دیوارش رد بشیم.
- ۹۷/۰۲/۰۲
این اختلاف نظرها و سوءتفاهم ها متأسفانه گاهی باعث تعطیلی برخی وبلاگ های خوب و پرمحتوا هم میشه ...
مع الاسف چند مورد تو همین اواخر اتفاق افتاده ...