Neo's Text

بیخیال لطفأ!
Neo's Text

میخواهی من را بُکُشی؟! قدرت فکر کردنم را بگیر! خیال پردازی هایم را کور کن! نیروی بی مرزِ تخیل را در ذهنم بِخُشکان! دیگر نیازی به ترکاندن مغزم نیست! منظره ای کثیف و چندش آور خواهد شد؛ رسانه ها هم از تو غولی بی شاخ و دم خواهند ساخت. کار را پیچیده نکن! نوکِ اسلحه ات را به سمتِ قلمم بگیر...
عکس‌نوشت:
آره رفیق.

پیوندهای روزانه

چند کلمه حرف در بابِ نمک شو

سه شنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۵۸ ب.ظ

سلام

حرف و حدیث در موردِ نمک شو زیاد بود. اینکه دلیلِ برگزاریِ این مسابقه چی بوده و من چه نیاتِ شومی در پسِ برگزاریِ این مسابقه در ذهنم میپروراندم! میخوام همین مسائل رو توضیح بدم و چند موردِ دیگر که لازمه بگم.


بحث و فضای انتخاباتی که تو بیان شکل گرفت، طبقِ معمول یه سری از دوستی ها رو تحت شعاع قرار داد و این خاصیتِ سیاسته! بحث و جدل های سیاسی بر سرِ اثباتِ حقانیتِ انتخابِ خودمون باعث شد اتفاقاتِ ناخوشایندِ زیادی بیفته و بنده هم از این ماجرا مستثنا نبودم. میگفتن بحثِ سیاسی نکن و عقایدت رو نگو! مخاطب هات ریزش میکنن. ولی من اگه بخوام به فکرِ ثبات و افزایشِ مخاطب هام باشم، بهتره برم همون شیر عسلم رو بخورم با ماهی. من حرفایی که لازم بدونم رو همیشه میزنم و واسه گفتنِ این حرف ها از هیچی ترس و لرز ندارم. سیاست هم همینطور. درسته تمیز و بهداشتی نیست، ولی بطورِ مستقیم با زندگیِ هممون در ارتباطه! پس نمیشه از کنارش به سادگی گذشت. حالا اینا به کنار؛ توی این بحث های سیاسی یه سری دلخوری ها بوجود اومد، یه سری بی احترامی ها، بی اخلاقی ها و باقیِ مسائلِ نادرست که اکثرمون در بحث ها آلوده بهشون شدیم و بنده هم نمیتونم با قطعیت بگم من خیلی اخلاقمدار و بهداشتی عمل کردم تو این بحث ها؛ ولی خب خدا میدونه در تمامِ بحث ها سعی ام بر رعایتِ اخلاق و ادب بوده؛ ولی متأسفانه برخی از توهین ها و بی ادبی ها و بی اخلاقی ها باعث میشد متناسب با کنشی که از طرفِ مقابل میگرفتم، واکنش نشون بدم و این درست نبود. انتخابات تمام شد و طیِ پستی تبریک گفتم به طرفدارانِ آقای روحانی و اعلام کردم که از این به بعد حسن جان رئیس جمهورِ همه ی ماست و احترامشون واجب ولی خا دلیل نمیشه دوباره نقدشون نکنیم. گذشت و گذشت تا ایده ی برگزاری نمک شو اومد تو ذهنم. با هدفِ اینکه بیایم دلخوری ها و کدورت های سیاسی و مذهبی و بلاگری رو کنار بذاریم و با عقایدِ هم کنار بیایم و دوست باشیم. واسه این کار رفتم و شخصأ از همه ی دوستانی که بحثی باهاشون داشتم و دلخوری ای بود دعوت کردم که بیان و تو این مسابقه شرکت کنن و ناراحتی ها رو کنار بذاریم. از دوستانی که حس میکردم طنز نویس هستن هم دعوت کردم، از دوستانی که به اصطلاح از بزرگانِ بیان هستن دعوت کردم؛ اینجا چند اتفاق افتاد. یه عده تهمت زدن که تو داری واسه جذبِ مخاطب و دنبال کننده تبلیغ میکنی که خا میسپریم به خدا که قاضیِ مطلقِ جهانِ آفرینشه، یه عده هم پست نوشتن که از عنوان تا پایانش بر علیه بنده بود و مستقیمأ به بنده توهین شد و تهمت های ناروا زده شد و باقیِ مسائل که خا من هم به نحوی پاسخِ این بی احترامی رو دادم! ولی نه به طورِ مستقیم و با تهمت و قضاوتِ بیجا؛ بلکه فقط یه واکنشِ کوچیک نشون دادم به اون حجم از بی ادبی. یه عده هم که گویا بزرگی و اخلاق و لبخند و محترم بودنشون فقط واسه پست ها و کامنت های عمومیشونه، حتی به انگشت های مبارک زحمت ندادن که پاسخِ دعوتِ خصوصیِ بنده رو بدن! دوستانِ بزرگ و گنده ی بیان! گندگی و عظمت رو ماموت هم داشت، فرقِ شما با اون گنده ی پشمالو، تو اخلاق و ادبه [ البته جسارت نمیکنم به ساحتِ محترمِ ماموت ها! اون ها اندازه خودشون ادب و اخلاق داشتند، حتی بیشتر از یه عده از ما ] که گویا فقط تو فضاهای عمومیِ بیان ازش استفاده میکنید. از اینا که بگذریم، یه عده هم خیلی مؤدبانه و دوستانه اومدن و عذرخواهی کردن بابتِ اینکه نمیتونن طنز بنویسن و من از همینجا ازشون تشکر میکنم. گذشت و گذشت تا ثبتِ نام شروع شد و همه با شور و هیجان اومدن ثبت نام کردن. گله داشتن که کنکور داریم و ما اطاعتِ امر کردیم و زمانش رو متناسب با وضعِ کنکوری ها تغییر دادیم که بهانه ای نباشه. سی نفر ثبت نام کردند و ما هم امیدوارانه به برگزاری مسابقه می اندیشیدیم. تا وقتی که زمانِ ارسالِ متن های مسابقه رسید و غر غر ها و بهانه ها شروع شد. هرکس به طریق و بهانه ای مسابقه و عهد و مخاطبینِ مسابقه رو نادیده گرفت و متن نفرستاد. من کاری ندارم کی چی شد که نشد متن بفرسته، چون حدودِ یک ماه بحثِ نمک شو بود و به جز یه هفته ی آخر، سه هفته ای فرصت بود که دوستان بهانه ها رو کنار بذارن و متن بنویسن و شرکت کنن، ولی خب اینکارو نکردن که باعث شد از 30 نفر، 6 نفر شرکت نکردن که باعثِ بهم خوردنِ برنامه ریزی های ما واسه مسابقه شد و همه دیدین که چه اتفاقی واسه گروهبندی ها افتاد. مرحله ی اول به هر ترتیب و کیفیتی بود تموم شد و 12 نفر به مرحله ی بعد صعود کردن و یک هفته فرصت واسه نوشتنِ یه متنِ چند خطی. که مجددأ بد عهدی ها شروع شد و هر شخص به دلیلی نفرستاد متنش رو و خدا رو شکر که بهانه و دلیل واسه توجیهِ بدقولی تو کشورِ ما مثلِ نفت زیاده! این شد که نصفِ شرکت کننده های نیمه.نهایی نفرستادن متن هاشون رو و این عمیقأ بنده رو به فکر وا داشت! تو همین شرایطی که دوستان زحمت نکشیدن واسه نوشتن متن هاشون، بودن عزیزانی که با وجودِ حضور در مسافرت و یا بیماری و یا مشغله ی شدیدِ کاری به مسابقه و مخاطبین احترام گذاشتن و متن هاشون رو به موقع فرستادن و جا داره مجددأ ازشون تشکر کنم. 

نمک شو تموم شد و من فهمیدم نصفِ بیشترِ جماعتی که ناله و آه و فغانِ سوت و کور بودن و راکد شدن و افسردگیِ فضای بیان رو دارن، خودشون هیچ علاقه ای به ایجادِ شور و هیجان و شادی تو این فضا ندارن و فقط بلدن از این قضیه بنالن و شعار بدن و اینکه یادم باشه دیگه واسه این جماعتِ لب و دهان انرژی و وقت و اعصاب و ذوق و انگیزه نذارم که نمک شو برگزار کنم که این دست نمک نداره :)) البته این جملات خطاب به عده ای خاصه و ارادت دارم خدمتِ دوستانم. و در آخر یه توصیه ی تِدانه: بشینید سر جاتون و تو وبلاگِ خودتون واسه خودتون بنویسید و کاری به فضای داغان و غم زده ی بیان نداشته باشید! این فضا ظرفیت و ارزشِ این رو نداره که اعصاب خودتون رو خورد کنید و وقت بذارید واسه تغییرش! البته چند خط بالاتر گفتم دیگه از این دست حرکات از بنده نمی بینید، ولی دروغ گفتم! بازم از این کار ها خواهم کرد! چونکه من آدم نیستم که درس بگیرم، من خرسم ;)


+ لازمه بگم هیچ چیزی تو دنیا اندازه بدقولی بنده رو بهم نمیریزه! در حدی که بهترین دوستام رو بخاطرِ بدقولی گذاشتم کنار! پس حق بدید دلخور باشم! 

باحال باشید دوستان! باحال!

  • ۹۶/۰۵/۱۰
  • Neo Ted

نظرات (۲۲)

:)
خسته نباشید.
عسل هم بخورید برا اعصاب خرس ها مفیده. :)
پاسخ:
از صبح چندتا دبه خوردم! اثر نکرد!
  • آندرومدا :)
  • من با افتخار و کمال میل توی دور اول شرکت کردم. ولی نتونستم توی دور دوم شرکت کنم. شرایطش پیش نیومد و نشد و چیزی هم برای نوشتن نبود البته‌. عذر خواهی هم کردم و تبریک گفتم به شما و هرکسی که بُرد :) حالا هم خسته نباشی و خدا قوت :) اگه واقعا دوست نداری فضای اینجا سرد و خشک و آزار دهنده باشه لطفا از کسی دلخور و ناراحت نباش اینجوری همه احساس بد پیدا میکنن :))
    پاسخ:
    بنده هم تشکر کردم از دوستانی که تو مرحله ی اول شرکت کردن. ولی شرکت نکردن تو مرحله ی دوم به دلیل مسافرت منطقی نیست :)) چون یکی از دوستان از مسافرتِ شمال متنشون رو فرستادن! عذرخواهی نمخواد! سعی کن متعهد باشی که حسِ بد و دلخوری بوجود نیاد :)

    اوه :| ما رو تیکه بارون کردی تدکم! عنوان مطلب رو دیدم فکر کردم یه پاراگراف گلگیه! نگو رمان دل خوری های یک خرس زخم دیده نوشتی

    در جواب منم می خواستم یه طومار بلند بالا از دلایل بد عهدی هام بنویسم ولی نه من حوصله ی تایپ دارم نه تو حوصله ی چرندیات خوندن! پس بیخیال

    در این طومار جنابعالی یه تیکه ش به من بر می گرده که واقعا عذر خواهی من را پذیرا باش برار!! :(
    پاسخ:
    ها برار! بیخیول :))
    این که یه عده از بزرگان اونقدر خودشون رو بزرگ و شاخ میدونن که حتی جوابِ کامنت‌های خصوصی‌شون حالا هر چی که باشه دعوت به مسابقه، تبریکِ تولد، سوال و یا هر چیزِ دیگه رو نمیدن مسئله‌ای هست که واقعاً جای تاسف داره!

    درباره‌ی بدقولی هم حرفی ندارم.
    سیبِ سبز بخورید برای اعصاب‌تان خوبه 🍏😅
    پاسخ:
    خیلی!

    خا خا :))
    چرا من اینقدر اینجا بی حاشیه واقع شدم آخه؟! :)
    نمی‌شه یه نفر یه نگاه چپ بندازه ما نیز حاشیمون گل کنه؟!

    جنابِ تد...این چیزا پیش می‌آد...اگه نیاد جای تعجبه...و به نظرم الان تمام کلماتِ پستِ بالا تجربه بود...نه تنها برای شما بلکه برای همه! :)

    برای بارِ شونصد و پنجاه و دوم: خسته نباشید! -_-
    پاسخ:
    :))) میگم مسئولینِ ذی ربط رسیدگی کنن!

    بله! تجربه!

    خاع :# :))
  • منتظر اتفاقات خوب (حورا)
  • همه دارند توصیه خوردن میکنند، بنده هم عرض کنم یه لیوان آب خنک بخورید!
    خب خداروشکر که شما از اون بابت درس نگرفتید:)
    پاسخ:
    خا :))

    شاید
  • میرزا ژوزف پولیتـزِر
  • سلام تد! واقعا ازت عذر میخوام مطلبتو نخوندم. راستش باید برم جایی. ولی من با نمک شو خیلی مواق بودم. با اینکه آخر آخر شدم ولی خیلی دوسش داشتم. اینو از صمیم قلبم میگم. 
    پاسخ:
    سلام

    خوشحالم
  • میرزا ژوزف پولیتـزِر
  • یه چیز دیگه: اگه باز یه همچین خبطی بکنی، باز منم هستم. و میام....
    پاسخ:
    دمت گرم
    عجب!
    پاسخ:
    به مرگِ مش رجب!
    داخل عسل کمی گل گاوزبان بریزید واسه عصاب خوبه :))
    پاسخ:
    باشد :))
  • علیـــ ـرضـا
  • من که خوش قول بودم 😁
    پاسخ:
    خوش قولِ خودمی تو 😂😂✌
  • بهارنارنج :)
  • اووول بگم پستت رو کامل نخوندم ولی از هر بخشیش که دستم بیاد هدفتو خوندم..
    راجع به انتخابات!
    من زمان انتخابات اغلب پستات و نخوندده میبستم..فضای وب دوست نداشتم:)وقتیم تموم شد اگه یادت باشه بهت گفتم چه خوبه تموم شد و شدی همون ادم قبل!
    من لحن پستات و شکل حرف زدنای سیاسیتو دوست نداشتم..هرچند پشت شکلک خنده میخواستی یجورای بگی لحنت شوخیه!
    اما ببین همیشه قرار نیست حق با ما باشه..اونم تو بحثی مثه سیاست!باور من اینه تو سیاست خیلی چیزا هست که ما بیخبریم..خیلی!واکثر قریب به تمام دونسته هامون همون چیزیه که خودشون میخوان بفهمیم!
    اه واقعا بحثت اگاهی بود وفکر میکردی حرفت درسته!بنظرم یه پست کامل میزدی رک وجدی!نا با طعنه و گوش وکنایه!نگو نزدم طعنه که زدی..میگفتی به این منطق به این ادرس به این اصول حرف و دیدگاه من اینه!کسی که بخواد بفهمه میفهدمه!اما کسی که نخواد دیدگاهش زاویه دیدش فرق داره تو هرچیم که سوژه کنی متلک بندازی سندایی که خودشون رو کردن از هم رو کنی و...فایده نداره!
    اونام که سندرو کردن همونا بودن که اون زمانش باهم همدست بودن که الان رقیب شدن..بگذریم از بحث سیاست!
    خنداننده شد جالب بود:)دستت درد نکنه قشنگ معلوم بود دهنت صاف شد:)))))خیر از جوونیت ببینی ان شاالله با رویا ایناتون جبران کنیم..خب یه سری ضعفا هم داشت وبیشترش بخاطر محدودیت فضای وبلاگیم بود ولی تلاشو نیتت قابل تقدیره..
    نمیشه ایراد گرفت تد:)ببین دقیقا یه روزی بود که من خیلی حالم بد بود..وبه مرز انفجار رسیدم و پست گذاشتم حالا به قول تو ناله..تو و یه بلاگر دیگه همونروز فک کنم پست زدید دنیا چقدر قشنگه با بدیاش و دنیا هشتک ای لاو یو وازین صوبتا!دوباره چندوقت بعد که من یکم مسلط شدم به خوودم ولی هنووز حالم خوب نببوود تویه پست انتقادی از تلخی دنیا گذاشتی همون بلاگرم اومد یه کامنت داد که من متنفرم ازین دنیای فلان و فلان:|
    پس نمیشه تو خوبیات این حرفارو بزنی ومتهم کنی..بعضی روزا هست حتی نفست به زور بالا میاد بس که سخت میگذره با درد میگذره..به خدا تو اون لحظه ها نمیشه خودتو به خنده بگیری چون همه وجودت درده

    ببخش کامنتم طولانی شد خیلی
    پاسخ:
    الآن کامل نخواندی و این حجم کامنت دادی؟ :/

    منم کامنتتو کامل نخوندم و جا داره بگم گورِ بابای غم! میرسم به اونجایی که لایقم :|
  • بهارنارنج :)
  • نه بعدش خوندم که انقدر گذاشتم:دی
    پاسخ:
    :))
    خواننده بودم و هستم.
    اینجور نبود که اینجا ایران نمی شد.
    تبریک به شما برای فراست و دقت و نوع تفکرتون و تبریک به نویسندگان خوش ذوق.
    به هر حال همیشه یه اتفاقی هست که عمیقا متاسفم کنه بایت ایران و ایرانی.
    مانا و نویسا باشید.
    پاسخ:
    خیلی ممنون
    به امیدِ بهتر شدنِ همه جیز
    سلام عرض کنم اول!!
    و اینکه این مسابقه اگه برای هیچکس چیزی نداشت ، لااقل باعث شد من تو زمینه طنز تجربه کسب کنم و شروع کنم به نوشتن طنز و خیلی ممنونم از شما:)))
    تو متن که گفته بودین دیگه از این مسابقه ها نمیذارین میخواستم.....😒😂هیچی دیگه ادامه رو خوندم و دیدم که این کارا رو ادامه میدید و خوشحال شدم😂✌
    بله بله دوستان من با کلییی سختیییی تو مسافرت و نبود نت و بدبختی متن فرستادم یاد بگیرید ازم😃😂
    در آخر بازم تشکر میکنم ازتون بابت برگزاری این مسابقه و حال خوبی که تو این مدت پیدا کردم:)))
    پاسخ:
    والااااع!

    خیلی ممنونم :) تشکر
    یعنی قشــــــــــــنگ معلوم بود چقدر عصبانی بودیدا به قدری که تو این مدت خدا رو شکر میکردم که تو مسابقه شرکت نکردم چون ممکن بود خشم تدانه نصیب ماهم بشه. قشنگ ناامید شده بودیم که با اون خرس بودنتون امیدمون برگشت
    سناتوری کنید و بگذرید دنیا ارزش نداره والا مثلاً ی عده بدقولی میکنن و شما ناراحت میشید شمام دروغ میگید و ما ناراحت والا. (میگید نه رجوع کنید به 5 خط مونده به آخر :)))

    @ بهارنارنج
    راستش منم پست شاد باشید رو خوندم و خیلی موافق نبودم یعنی راستشو بخواید شدیداً موافقم کسی ک میخواد خودشو شاد نشون بده با گذشت زمان بدجور حالش گرفته میشه ولی این دلیل نمیشه "تد" منظور بدی یا قصد تیکه پرونی داشته باشه ک اگه اینطوره من موافقم که ایشون به جرم این کارشون تا چندروز از شیرعسل محروم شن :والا به دل نگیرید و شاد باشید. مام از دیدن شادی واقعیتون شاد میشیم

    خیلی حرف زدم کلهم ببخشید
    پاسخ:
    من بیخیالی طی میکنم :))
    ممنون از کامنتتون
    دستت درد نکنه که تلاشتو کردی :)
    نمیدونم چرا بیان اینجوری شد یهو!!! سال اولی که اینجا بودم اکثرا شاد بودن. یهو یه عده زیادی ترکیدن! یه عده هم بستن و رفتن و یه عده هم که شدیدا کمرنگ شدن!!!
    ولی ایشالا دوباره شادی به بیان برگرده.

    پاسخ:
    دستم درد نمکنه راستش :)))
    ممنون
    ممنون تد و خسته نباشی :) 
    پاسخ:
    خواهش میکنم و زنده باشی :))
  • پرتقالِ دیوآنه
  • تد اینا رو ول کن
    بیا ببرمت دم رودخونه ماهی بگیر اعصابت بیاد سر جاش
    :)))
    پاسخ:
    زاینده رود که خشک شده ک
  • پرتقالِ دیوآنه
  • من گفتم زاینده رود؟
    پاسخ:
    اصفهان رودخانه جدید زده؟ :| :))
  • منصوره 🌹🌹🌹
  • مسابقه ی جالبی بود و من دور را دور دنبالش می کردم
    اگه یه بار دیگه مسابقه گذاشتید می تونید روی من حساب کنید
    پاسخ:
    اگه
    منم از اول هم گفتم که طنز بلد نیستم و ضمنا در رده سنی رفقا نیستم ولی شرکت کردم و لذت هم بردم. با اینکه آخرین آخرین آخرین آخرین . . . نفر شدم. ضمنا دمت گرم واقعا زحمت کشیدی این همه مطلبو پست کنی و مدیریت کنی و هماهنگی کنی و . . . دمت گرم و خدا قوت
    از پستهای توضیحی میرزا هم خیلی استفاده کردم که دمش گرم
    کلا کار قشنگی بود و ممنون که منو پذیرفتی
    پاسخ:
    اختیار داری. این چه حرفیه. باعث افتخار بود.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی