میخواهی من را بُکُشی؟! قدرت فکر کردنم را بگیر! خیال پردازی هایم را کور کن! نیروی بی مرزِ تخیل را در ذهنم بِخُشکان! دیگر نیازی به ترکاندن مغزم نیست! منظره ای کثیف و چندش آور خواهد شد؛ رسانه ها هم از تو غولی بی شاخ و دم خواهند ساخت. کار را پیچیده نکن! نوکِ اسلحه ات را به سمتِ قلمم بگیر... عکسنوشت: آره رفیق.
احتمالا سمت راستیه زده قلشو اونم لوس بازی در آورده پاشو گرفته گریه میکنه.. وسمت راستیه میگه:خب بابا یواش زدم که لولی:|گریه نکن دیگه!مامان اومد چیزی نگیا بگی یکی دیگه هم میخوری:|
ببین...این فقط یه کنکور بود...یه امتحان...یه دانشگاه...سخت نگیر داداشِ من...ببین منم تعمیرات وسایل پزشکی قبول شدم تو پیام نور ولی غصه نمیخورم...گریه نمیکنم...سخت نگیر پسر!سالِ بعد یه چی قبول میشی...گریه نکن مررررررررررررررد :)
+فشارِ کنکور هستش دیگه!!!همه جا اعلامِ حضور میکنه این کنکور...هق هق هق