آآآآآآدت میکنیم
یه مدتی میشد که دیگه از آب شهری استفاده نمیکردیم؛ دلیلش هم خب واضحه نسبتأ! آب شهری کمی تا قسمتی آلوده و مصنوعی و پاستوریزه س؛ بخاطرِ همین مسئله آبِ خوردنمون و چای رو از یه جای دیگه میاوردیم. از یه جای نسبتأ دور که تقریبأ نزدیکِ روستامونه ولی خب روستامون رویِ کوهه و جایی که ما ازش آب میگرفتیم روی کوه نیست؛ ولی آبش از روی کوه میاد و لوله کشی کردنش نزدیکِ جاده که ملت استفاده کنن. ما چند ماهی از این آبِ زلال و تمیز و به معنای واقعیِ کلمه طبیعی استفاده کردیم. این مسئله واسمون کاملأ عادی شده بود؛ درست مثلِ زمانی که از آبِ شهریِ مصنوعی و کُلُر زده و املاح دار استفاده میکردیم و لذت هم میبردیم. گذشت و گذشت تا وقتی که پدر واسه مأموریت رفت یه استانِ دور و جنوبِ شرقی و ما آبِ طبیعی مون تموم شد و عملأ دیگه به آبِ زلال و طبیعی دسترسی نداشتیم. اوایل واقعأ واسمون غیره قابلِ تحمل و سخت بود که مجددأ از آبِ شهری استفاده کنیم؛ ما داشتیم کاری خلافِ عادتِ چند ماهمون رو انجام میدادیم و این یعنی بر خلافِ جریان حرکت کردن و واقعأ سخت بود؛ ولی فقط یک هفته طول کشید تا دوباره به خوردنِ آب شهری عادت کردیم و دیگه سختیِ گذشته رو نداشت خوردنِش؛ و خیلی راحت آبِ شهری میخوردیم. همون آبِ مصنوعی و املاح دارِ آلوده.
این قصه ی خیلی از ما آدماس. نمیدونیم به چی عادت کردیم. نمیدونیم به چی عادت میکنیم. یادمون میره تو گذشته مون چی بهمون گذشته و چه چیزی شده بوده عادت و روزمره ی زندگیمون. ما آدما دیر میفهمیم و زود یادمون میره و آسون عادت میکنیم؛ جوری که حتی خودمون متوجه نمیشیم مدام در حالِ عادت کردنیم؛ ما آدما مدام در حالِ عادت کردنیم! فقط نوع و مدلِ عادتمون متفاوته!
* عنوان اسمِ فیلمه فکر کنم! البته تقریبأ!
- ۹۶/۰۱/۰۴