Neo's Text

بیخیال لطفأ!
Neo's Text

میخواهی من را بُکُشی؟! قدرت فکر کردنم را بگیر! خیال پردازی هایم را کور کن! نیروی بی مرزِ تخیل را در ذهنم بِخُشکان! دیگر نیازی به ترکاندن مغزم نیست! منظره ای کثیف و چندش آور خواهد شد؛ رسانه ها هم از تو غولی بی شاخ و دم خواهند ساخت. کار را پیچیده نکن! نوکِ اسلحه ات را به سمتِ قلمم بگیر...
عکس‌نوشت:
آره رفیق.

پیوندهای روزانه

عشقِ سینمایی |رویایِ نیمه تعبیر|

جمعه, ۲۸ آبان ۱۳۹۵، ۰۱:۵۸ ب.ظ

اینکه اون روز چه فیلمی اکران شد و بازیگرها و کارگردانش کیا بودن و چه استقبالی ازش شد، مثل همیشه اصلا مهم نبود! مهم ترین اتفاقِ اون روز، چرا اون روز؟ مهم ترین اتفاقِ عمرم چشم های تو بود!

چشم هایی که نه آبی بود، نه عسلی یا سبز! چشم هات شبیهِ خیلیا قهوه ای بود. اصلأ چه اهمیتی داشت رنگِ چشم هات، وقتی رنگِ سادگی و صداقت توشون موج میزد؟! چیزی که چشم های تو داشتند یه نگاهِ زلال و بی آلایش بود. چیزی که شبیهِ شو فقط تو قصه ها خونده بودم. 

بخوام درموردِ چشم هات بنویسم باید از لغت نامه ی کشورهای دیگه و حتی سیاراتِ دیگه هم کمک بگیرم تا بتونم حقِ آرامش و حسِ عجیبی که بهم تزریق کردن رُ ادا کنم!

 وقتی بهم پاپکورن تعارف کردی انگار چند ساله همُ میشناسیم و با هم رفت و آمد داریم؛ ولی حقیقت این بود که دفعه ی اولی بود که میدیدیم همُ! اصلأ اینکه دربندِ شیک و اتوکشیده حرف زدن باشی، نبودی! خیلی خودمونی و محترمانه حرف میزدی. مثلِ خودِ خودت بودی! یه معمولیِ جذاب! بازیگرها رُ خوب میشناختی، ولی بازی نمیکردی! یه خودِ دوست داشتنی. بدون ادا و آرایشِ چهره و تفکر!

جوری محوِ تحلیل های تخصصیت از فیلم شده بودم که بطور کل یادم نبود که با رفیقم اومدم فیلم ببینم و اون بیچاره دلخوشیش به منِ! راستش چرا دروغ؟! من کاری با تحلیل هات نداشتم. یعنی اصلأ نمیشد چیزی بفهمم. لحن و آوایِ صدات که بخاطرِ رعایتِ حقِ بقیه تو فیلم دیدن، آروم و تهِ چاهی شده بود، مثل یه لالایی گوشمُ نوازش میداد؛ حتی قابلیتِ اینُ داشت به عنوانِ مورفین از گوش به مغزم تزریق شه و تمومِ درگیری های فکریم‌ رو بخوابونِ! 

فیلم تموم شد؛ جوری که هیچی ازش نفهمیدم! هیچی! در حدی که خودت بهم گفتی :« آقا فیلم تموم شد! نمیخواید برید؟» اونجا خیلی دوست داشتم ازت یه آدرس یا شماره تلفنی چیزی بگیرم! کاری که هیچ وقت توی عمرم حتی به ذهنم هم خطور نکرده بود! ولی اونجا دلم خواست بازم ببینمت. دلم خواست! اینم سابقه نداشت! ولی انگار مغز و زبونم قفل شده بودن. به سختی فقط تونستم باهات خداحافظی کنم. جوری محوِ رفتن و قدم هات شده بودم که رفیقم بعدِ سه چهار تا ضربه به دوشم گفت :« کجایی رفیق؟؟ خوبیت نداره دخترِ مردمُ اینجوری نگاه کنی! پیاده شو با هم برگردیم خونه!» بعدش هم خندیدیم و برگشتیم خونه! 

فردای اون روز دوباره رفتم همون سینما! منی که سینما رفتن واسم مسخره به نظر میومد، رفتم سینما! نه فقط اون روز، تا همین امروز هم سینما رفتنم ادامه داره. اون روز، ببخشید! اون روز تا همین امروز، به امیدِ دیدنِ دوباره ی تو سینما میام. نه فقط اون سینما! آدرسِ کلِ سینماهای این شهرِ لعنتی رُ حفظم! با تعدادِ ردیف و صندلی هاشون حتی! ولی انگار تو فقط دوساعت از تو رویاهام مرخصی گرفته بودی تا بیای و کلِ معادلاتِ رویاییم رو به چالش بکشی! تا بهم بفهمونی رویا همیشه تو خواب نیست! توی بیداری، توی سینما هم میشه به رویا رسید و لمسش کرد. 

من به امیدِ دیدنِ دوباره ت، سینما رُ فهمیدم! در حدی که کارگردان شدم و بیلبوردِ فیلم هام، تو کلِ این شهرِ لعنتی هست؛ ولی چه اهمیتی داره؟ چه اهمیتی داره وقتی تو نیستی تا باهات فیلم تحلیل کنم؟ خوب میدونی! تحلیلِ فیلم بهونه س؛ میخوام دوباره صداتو بشنونم! نگاهتُ ببینم!

نمیخوای بیای فیلمِ جدیدمُ ببینی؟ خیلی جایزه گرفته و همه دوستش دارن؛ اسمش:«رویایِ نیمه تعبیر!» 

منتظرِ اومدنت هستم تا بیای و این تعبیر کامل شه!

  • ۹۵/۰۸/۲۸
  • Neo Ted

نظرات (۱۰)

چه قشنگ:))))
پاسخ:
چه ممنون : )
  • حسین مداحی
  • همونا که گفتم.
    پاسخ:
    اوکی!
  • خنـــــــــღــــــــــده ڪدہ ツ
  • :)))
    پاسخ:
    میخند :)
    اخیی چه قشنگ ^_^ ناسی

    پاسخ:
    : ) ناسی فحشه؟
    مثل بنگی؟
    :))
  • دچــ ــــار
  • قشنگ بود :)

    + حالا دیگه فکر کنم راحت بتونی شماره بدی و بگیری :))
    پاسخ:
    ممنون
    +نه بابا! نیست ک :))
  • خانوم بلوط
  • خیلی قشنگ بود :)))))))))))))

    قلم خوبی دارید :)
    پاسخ:
    سپاس : )
    نه فحش نیست. مدحه ؛)  
    پاسخ:
    جدید بود پس : ))
  • ف.ع ‏ ‏‏ ‏
  • کوتاه و گویا و زیبا :)
    پاسخ:
    ممنون ک خوندید : )
    دلنشین :)))
    پاسخ:
    مچکرم : ))
    خیلی قشنگ بود تد:)خیلی...
    پاسخ:
    قشنگ خوندید : )