آتیشِ عشقم بهت،با هیزمِ چشماتِ که روشنه
شمال
یه جنگل سرسبز
آروم
ساکن؛ولی دوست داشتنی
رقصِ باد،میونِ شاخ و برگ های عاشق
صدای پایکوبیِ این مهمونی،گوشمو قلقلک میده و حِسمو نوازش
جیرجیرک ها کیو صدا میزنن؟شاید دنبال عشقِ گم شده شون میگردن که اینجوری به جنون رسیدن!
بوی خاک!خاکی که تازه از آغوش بارون در اومده!
چه عطری زده بوده بارون که آغوشِ خاک،اینجوری داره منو دیوونه میکنه با عطرش!
مگه میشه عطرِ خاک به مشامم برسه و من حالم عادی باشه؟نوچ!نمیشه!
یه کلبه ی چوبی
کوچیک؛ولی گرم
بیرونِ کلبه
جلوی آتیش
من و رویام
دو نفری:
-چند تا هیزم بذار رو آتیش؛داره خاموش میشه!
+چششششم!بیا!اینم هیزم و آتیش!
میدونی رابطه عشقِ من به تو؛با هیزم به آتیش چجوریه؟
-«میخنده»نصفه شبی بی خوابی زده به کله ت یا اکسیژن جنگل با مخت سازگاری نداره که اینو میگی دیوونه!
+حالا نیگا!کلا جنبه ی فاز و فضای رمانتیک و عاشقانه نداریا!نمیگم اصن :|
-حالا قهر نکن!شوخی کردم.لوس نشو دیگه!بگو لطفأ!
+«میخندم»تکرار نشه!
-باشه آقاااا!میگی یا نه؟
+عشق من به تو مثل این آتیشِ.گاهی اوقات حس میکنم،اونقدر که باید دوستت ندارم و عاشقت نیستم!حس میکنم تکراری شده عشق و احساسم بهت.اینجاس که هیزم لازم میشه این عشق!
-«لبخند»هیزم چیه اونوقت؟
+اینجاس که میام زُل میزنم به چشمات!خوب که نگاه میکنم،دنیامو تو چشمات میبینم.دنیایی که دنیامو واسش میدم.همین کافیه که آتیش عشقم بهت،شعله ور شه و رو به خدا واستم و شکرش کنم بابت تو!همین توئه دیوونه!
-«میخنده»آهاااای!آقا پسر!دیوونه خودتیا!کمال هم نشین بوده دیوونگیِ من!
حالا تو میدونی رابطه ی ریه های من با اکسیژن و نگاه های تو به من چیه؟
+نه والا!تو هم زده به سرت که!بگو ببینم چیه!
-گاهی اوقات حس میکنم خسته م و گرما و حرارت زندگیم،داره مثل این آتیش خاموش میشه و نفس کشیدن واسم سخت میشه!اینجاس که نگاه های تو بهم،حکم اکسیژن به ریه هام رو دارن و مثل هیزم رو آتیش،امید و زندگیمو گرم و عاشقانه میکنه!
اونجاس که از صمیم قلب،خدا رو شکر میکنم بابت هدیه دادن تو بهم!
+میخندم-عاشقانه
-میخنده-دلبرانه
+اوه اوه!ویتامینِ عاشقانه ی خونمون خیلی رفت بالا!الآن پس میفتیم!
اون چایی هیزمی رو بریز بخوریم بابا!سیب زمینی ها رو هم از زیرِ خاکسترا در بیار!بوشون در اومد.
- ۹۵/۰۶/۲۸